Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همیشگی
2 . باقاعده (دستور زبان)
3 . مرتب
4 . معمولی
5 . مشتری دائم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
regular
/ˈreg.jə.lər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more regular]
[حالت عالی: most regular]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همیشگی
ثابت
مترادف و متضاد
consistent
unchanging
uniform
erratic
irregular
1.I couldn't see my regular dentist.
1. من نتوانستم پیش دندانپزشک همیشگیام بروم.
2.Is that your regular detergent?
2. آیا این مایع شوینده همیشگی شماست؟ [آیا همیشه از این مایع شوینده استفاده میکنید؟]
2
باقاعده (دستور زبان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باقاعده
مترادف و متضاد
irregular
1.what are the differences between regular and irregular verbs?
1. چه تفاوتهایی بین افعال باقاعده و بیقاعده هست؟
3
مرتب
منظم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منتظم
مرتب
مترادف و متضاد
methodical
structured
systematic
haphazard
at regular intervals
با فواصل منظم
Plant the seedlings at regular intervals.
نهالها را با فواصل منظم بکار.
on a regular basis
بهطور منظم
I suggested that we meet on a regular basis.
من پیشنهاد کردم که ما بهطور منظم (یکدیگر) را ملاقات کنیم.
a regular pulse/heartbeat/breathing
نبض/ضربان قلب/تنفس منظم
4
معمولی
مترادف و متضاد
conventional
normal
ordinary
usual
1.Would you like regular coffee or decaf?
1. قهوه معمولی میل دارید یا قهوه بدون کافئین؟
[اسم]
regular
/ˈreg.jə.lər/
قابل شمارش
5
مشتری دائم
مترادف و متضاد
regular customer
1.He's one of our regulars.
1. او یکی از مشتری های دائمی ماست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
regretful
regret
regorge
registration number
register
regular convex polyhedron
regular convex solid
regular polygon
regular polyhedron
regularly
کلمات نزدیک
regroup
regrettably
regrettable
regretfully
regretful
regular income
regular noun
regular verb
regularity
regularize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان