Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همیشه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
routinely
/ruˈtinli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همیشه
معمولا، به طور منظم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مرتبا
1.Health and safety rules are routinely ignored.
1. قوانین بهداشت و امنیت همیشه نادیده گرفته می شوند.
2.She routinely gets a physical examination.
2. او به طور منظم معاینه ی پزشکی می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
routine
router
route march
route
rout
rove
rover
roving
roving ambassador
row
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان