[صفت]

spiteful

/ˈspaɪtfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more spiteful] [حالت عالی: most spiteful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غرض‌ورز کینه‌توز، غرض‌ورزانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پست‌‌فطرت مغرضانه کینه‌جو
مترادف و متضاد malicious
  • 1.She was spiteful and unkind to them.
    1. او در رفتار با آنها کینه‌توز و نامهربان بود.
  • 2.Why had she made such a spiteful remark?
    2. چرا او چنین اظهار نظر غرض‌ورزانه‌ای راجع به من کرد؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان