[حرف اضافه]

till

/tɪl/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تا

معادل ها در دیکشنری فارسی: تا
مترادف و متضاد until
  • 1.We waited till half past six for you.
    1. تا ساعت 6:30 منتظر شما ماندیم.
[اسم]

till

/tɪl/
قابل شمارش

2 صندوق پول (مغازه و ...) دستگاه دخل مغازه

معادل ها در دیکشنری فارسی: دخل
مترادف و متضاد cash register
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان