Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیوه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
widow
/ˈwɪdoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیوه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیوه
1.Many of her friends are widows.
1. بسیاری از دوستانش بیوه هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
widget
widespread
widen
widely
wide of the mark
widow's peak
widow woman
widowed
widower
widowman
کلمات نزدیک
widget
widespread support
widespread dissatisfaction
widespread damage
widespread acclaim
widowed
widower
widowhood
width
wield
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان