خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمام
[صفت]
entire
/enˈtɑɪr/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزگار
تمام
دربست
همه
مترادف و متضاد
whole
1.He'd spent the entire journey asleep.
1. تمام سفر را در خواب سپری کرد.
2.the entire city is collapsing.
2. تمام شهر در حال نابودی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enthusiastic
enthusiast
enthusiasm
enthronization
enthronisation
entirely
entomb
entombment
entrails
entrance
کلمات نزدیک
enticing
enticement
entice
enthusiastically
enthusiastic support
entirely
entirety
entitle
entitled
entitlement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان