خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استثنا
[اسم]
exception
/ɪkˈsep.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استثنا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استثنا
کیمیا
1.I like all kinds of films with the exception of horror films.
1. به استثنای فیلمهای ترسناک، من همه نوع فیلم دوست دارم.
2.There are exceptions to every rule.
2. در هر قانونی، استثناهایی وجود دارد [راه فراری وجود دارد].
3.without exception
3. بدون استثنا
تصاویر
کلمات نزدیک
except
excellent
excellency
excellence
excel
exceptional
exceptionally
excerpt
excess
excess baggage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان