خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به وجد آمدن
[فعل]
to exult
/ɪɡˈzʌlt/
فعل ناگذر
[گذشته: exulted]
[گذشته: exulted]
[گذشته کامل: exulted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به وجد آمدن
خوشحال بودن، با شادی گفتن
مترادف و متضاد
rejoice
1.‘We won!’ she exulted.
1. او با شادی گفت: "ما بردیم!"
2.He leaned back, exulting at the success of his plan.
2. او تکیه داد و به خاطر موفقیت نقشه اش به وجد آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
exude
exuberant
exuberance
extrovert
extrinsic
exultant
exultation
exuviate
eye
eye candy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان