خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلوت
2 . خیاره (معماری)
[اسم]
flute
/flut/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فلوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیلبک
نی
فلوت
1.He told me that playing his flute is his true passion in life.
1. او به من گفت که نواختن فلوتش، شور حقیقی او در زندگی است.
2
خیاره (معماری)
شیار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیاره
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flushed
flush out
flush it
flush cut saw
flush
flute glass
flux
fly
fly around
fly at
کلمات نزدیک
flustered
fluster
flushed
flush one's money down a rat hole
flush
flutist
flutter
flux
fluxmeter
fly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان