خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جعل کردن
2 . بهوجود آوردن
3 . کارگاه آهنگری
[فعل]
to forge
/fɔːrdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: forged]
[گذشته: forged]
[گذشته کامل: forged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جعل کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آهنگری
جعل کردن
1.He's getting good at forging his mother's signature.
1. او دارد در جعل (کردن) امضای مادرش بهتر میشود.
to forge a passport
جعل کردن گذرنامه
2
بهوجود آوردن
ساختن
a move to forge new links between management and workers
تلاشی برای بهوجود آوردن پیوندهای (ارتباطی) جدید بین مدیریت و کارگران
[اسم]
forge
/fɔːrdʒ/
قابل شمارش
3
کارگاه آهنگری
آهنگری
مترادف و متضاد
smithy
تصاویر
کلمات نزدیک
forfeit
foreword
forewoman
forewarned
forewarn
forged
forger
forgery
forget
forget that noise!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان