خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فراغت از تحصیل
2 . مراسم فارغالتحصیلی
[اسم]
graduation
/ˌgræʤuˈeɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فراغت از تحصیل
فارغالتحصیلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فارغالتحصیلی
1.Are you planning to look for a job after graduation?
1. قصد داری پس از فارغالتحصیلی به دنبال کار بگردی؟
2.He joined the army after graduation.
2. پس از فراغت از تحصیل به ارتش پیوست.
2
مراسم فارغالتحصیلی
جشن فارغالتحصیلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مراسم فارغالتحصیلی
1.I went to my graduation.
1. به جشن فارغالتحصیلیام رفتم.
2.My grandparents came to my high school graduation.
2. پدربزرگ و مادربزرگم به مراسم فارغالتحصیلی دبیرستان من آمدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
graduated
graduate student
graduate school
graduate from college
graduate
graduation ceremony
graffiti
graft
graham
graham cracker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان