خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطر
[اسم]
peril
/ˈpɛrəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خطر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطر
مخاطره
formal
مترادف و متضاد
danger
menace
risk
safety
security
1.The hunter was abandoned by the natives when he described the peril that lay ahead of them.
1. بومیان شکارچی را رها کردند وقتی او خطری را که بر سر راهشان بود برایشان توضیح داد.
2.There is great peril in trying to climb the mountain.
2. خطر بزرگی در سعی کردن برای صعود به (این) کوه وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
peridotite
peridot
pericardium
perhaps
perfume
perilla
perilous
perilously
perimeter
period
کلمات نزدیک
perigee
perhaps
perfunctory
perfunctorily
perfumed
perilous
perilously
perimeter
perinatal
period
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان