خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حفظ کردن
[فعل]
to preserve
/prəˈzɜrv/
فعل گذرا
[گذشته: preserved]
[گذشته: preserved]
[گذشته کامل: preserved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حفظ کردن
محافظت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محافظت کردن
مترادف و متضاد
conserve
maintain
protect
damage
neglect
to preserve something
چیزی را حفظ کردن
1. The outfielder's records are preserved in the Baseball Hall of Fame.
1. پیشینه بازیکن بیسبال در تالار افتخارات بیسبال حفظ شده است.
2. to preserve the environment
2. حفظ کردن محیط زیست
to be preserved
محافظت شدن
Farmers feel that their rural homes should be preserved.
کشاورزان احساس میکنند که خانههای روستاییشان باید محافظت شود.
to preserve somebody/something from something
کسی/چیزی را از چیزی حفظ کردن
The society was set up to preserve endangered species from extinction.
جامعه مصمم بود که گونههای در معرض خطر را از انقراض حفظ کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
preservative
preservation order
preservation
presently
presenter
preserve the environment
preshrunk
preside
preside over
presidency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان