It always seemed as though they would get married.
همیشه جوری به نظر میرسید که آنها ازدواج میکنند.
so it seems
اینطور به نظر میرسد
‘He'll be there, then?’ ‘So it seems.’
«پس او آنجا خواهد بود؟» «اینطور به نظر میرسد.»
it seems (that)…
به نظر رسیدن (که) ...
It seems he is not going to come.
به نظر میرسد که او نخواهد آمد [به نظر او نمیآید].
to seem to do/be/have something
چیزی/انجام کاری (به شکلی) به نظر رسیدن
1.
People aren’t always what they seem to be.
1.
مردم همیشه آنطور که به نظر میرسند نیستند.
2.
They seem to know what they're doing.
2.
به نظر میرسد آنها میدانند دارند چکار میکنند.
توضیحاتی در رابطه با فعل Seem
فعل Seem به معنای "به نظر رسیدن" در ساختار استمراری به کار نمی رود و برای بیان انجام کاری و یا حالتی از آن استفاده می شود. امکان دارد که صفتی پس از این فعل به تنهایی بیاید. برای مثال:
".You seem happy" (خوشحال به نظر می رسی.)