خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کینه
[اسم]
spite
/spaɪt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کینه
دشمنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرض
1.She broke my watch out of spite.
1. او از روی کینه ساعتم را خراب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
spit-roast
spit
spiritually
spirituality
spiritualism
spiteful
spitefully
spitting image
spittle
splash
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان