خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تهدید
[اسم]
threat
/θrɛt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تهدید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تهدید
مترادف و متضاد
danger
menace
peril
warning
1.I was scared he would carry out his threat.
1. ترسیده بودم (که) او تهدیدش را عملی کند.
2.It is absurd to think that a tiny bug could be a threat to a person.
2. مسخره است که فکر کنی یک حشره ریز میتواند تهدیدی برای (جان) یک فرد باشد.
3.Our English teacher made a threat to take away our cell phones.
3. معلم انگلیسی ما تهدید کرد که تلفنهای همراه ما را میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
threadworm
threadbare
thread
thrashing
thrash out
threaten
threatening
three
three hundred
three hundred and fifty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان