1.Many people come from the surrounding villages to work in the town.
1.
بسیاری از مردم از روستاهای اطراف برای کار کردن در شهر میآیند.
a fishing/mountain/seaside ... village
روستای ماهیگیری/کوهستانی/ساحلی و...
The paths lead to picturesque mountain villages.
جادهها منتهی به روستاهای کوهستانی خوشمنظره میشدند.
quiet/sleepy/remote/pretty/picturesque/small village
روستای آرام/خلوت/دورافتاده/زیبا/خوشمنظره/کوچک
1.
She lives in a small village outside Oxford.
1.
او در یک روستای کوچک در خارج از آکسفورد زندگی میکند.
2.
They come from a small village in Laos.
2.
آنها اهل روستای کوچکی در "لائوس" هستند.
3.
We need to get food aid to the more remote villages.
3.
ما باید کمک غذایی [مواد غذایی] را به روستاهای دورافتادهتر برسانیم.
village life
زندگی روستایی
Her books are about village life.
کتابهای او درباره زندگی روستایی هستند.
کاربرد اسم village به معنای روستا یا دهکده
اسم village در فارسی به معنای "روستا" است. روستا یا دهکده به شهری بسیار کوچک و با جمعیت کم گفته میشود که در مناطق حومه شهر واقع شده است. برای مثال:
"a mountain village" (روستای کوهستانی)
"a seaside village" (دهکده ساحلی)