خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدترین
2 . به بدترین شکل
[صفت]
worst
/wɜːrst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدترین
مترادف و متضاد
best
1."It was the worst moment of my life," she admitted.
1. او اعتراف کرد: «آن لحظه بدترین لحظه زندگی من بود.»
2.That was the worst meal I've ever eaten.
2. آن بدترین (وعده) غذایی بود که تابهحال خورده بودم.
[قید]
worst
/wɜːrst/
غیرقابل مقایسه
2
به بدترین شکل
بدتر از همه
1.Small businesses have been worst hit by the recession.
1. کسبوکارهای کوچک به بدترین شکل از رکود اقتصادی آسیب دیدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
worshipper
worship
worsen
worse off
worse
worth
worth one's salt
worthiness
worthless
worthwhile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان