1 . کمک کردن 2 . پاس گل 3 . دادن توپ به یار (بیسبال) 4 . کمک
[فعل]

to assist

/əˈsɪst/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: assisted] [گذشته: assisted] [گذشته کامل: assisted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمک کردن مساعدت کردن

مترادف و متضاد aid help
  • 1.Would you assist me on this problem?
    1. در این مشکل به من کمک می‌کنید؟
[اسم]

assist

/əˈsɪst/
قابل شمارش

2 پاس گل

3 دادن توپ به یار (بیسبال)

توضیح درباره assist
آخرین پرتابی که منجر به رسیدن توپ به یار شده و یکی از بازیکنان حریف را از بازی خارج می‌کند.

4 کمک یاری

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان