خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توافق
[اسم]
consensus
/kənˈsɛnsəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توافق
اتفاق نظر، موافقت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اجماع
توافق
وفاق
مترادف و متضاد
agreement
concord
1.The jury was able to reach a consensus.
1. هیات منصفه قادر به رسیدن به اتفاق نظر بود.
2.there was consensus among most delegates.
2. بین بیشتر نمایندگان توافق وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
consensually
consecutively
consecutive
conscious
conscientious
consent
conservationist
conservative
conservator
conservatory
کلمات نزدیک
consensual
consecutively
consecutive
consecration
consecrated
consent
consequence
consequent
consequential
consequently
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان