1 . به وجد آمدن
[فعل]

to exult

/ɪɡˈzʌlt/
فعل ناگذر
[گذشته: exulted] [گذشته: exulted] [گذشته کامل: exulted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به وجد آمدن خوشحال بودن، با شادی گفتن

مترادف و متضاد rejoice
  • 1.‘We won!’ she exulted.
    1. او با شادی گفت: "ما بردیم!"
  • 2.He leaned back, exulting at the success of his plan.
    2. او تکیه داد و به خاطر موفقیت نقشه اش به وجد آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان