[صفت]

friendly

/ˈfrendli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: friendlier] [حالت عالی: friendliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوستانه مهربان، صمیمی

مترادف و متضاد affectionate amiable companionable warm unfriendly
to be friendly to/toward(s) somebody
نسبت به کسی صمیمی [مهربان] بودن
  • Our neighbors have always been very friendly to us.
    همسایه‌های ما همیشه با ما صمیمی بوده‌اند.
a friendly smile/welcome/face/person
یک لبخند/استقبال/چهره/فرد دوستانه
to become friendly with somebody
با کسی صمیمی بودن
  • We soon became friendly with the couple next door.
    ما خیلی زود با زوج همسایه صمیمی شدیم.
friendly relations
روابط دوستانه
  • to maintain friendly relations with all countries
    روابط دوستانه با تمامی کشورها (نگه) داشتن

2 دوستانه (مسابقه)

  • 1.It was only a friendly match.
    1. (این) یک مسابقه دوستانه بود.
[اسم]

friendly

/ˈfrendli/
قابل شمارش

3 مسابقه دوستانه بازی دوستانه

مترادف و متضاد friendly match
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان