خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقایسه کردن
[فعل]
to compare
/kəmˈper/
فعل گذرا
[گذشته: compared]
[گذشته: compared]
[گذشته کامل: compared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مقایسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تشبیه کردن
تطبیق کردن
سنجیدن
مقایسه کردن
مترادف و متضاد
contrast
juxtapose
set side by side
to compare A with/to B
(آ) را با (ب) مقایسه کردن
We carefully compared the first report with the second.
ما با دقت گزارش اول را با دوم مقایسه کردیم.
to compare A and B
(آ) و (ب) را (با هم) مقایسه کردن
Teachers always used to compare me and my sister.
معلمها در گذشته همیشه من و خواهرم را (با هم) مقایسه میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
comparatively
comparative
comparable
company town
company man
compare apples and oranges
compare notes
compared
compared to
compared with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان