1 . مقایسه کردن
[فعل]

to compare

/kəmˈper/
فعل گذرا
[گذشته: compared] [گذشته: compared] [گذشته کامل: compared]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقایسه کردن

مترادف و متضاد contrast juxtapose set side by side
to compare A with/to B
(آ) را با (ب) مقایسه کردن
  • We carefully compared the first report with the second.
    ما با دقت گزارش اول را با دوم مقایسه کردیم.
to compare A and B
(آ) و (ب) را (با هم) مقایسه کردن
  • Teachers always used to compare me and my sister.
    معلم‌ها در گذشته همیشه من و خواهرم را (با هم) مقایسه می‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان