خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هشیاری
2 . آگاهی
[اسم]
consciousness
/ˈkɑn.tʃəs.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هشیاری
1.He lost consciousness for several minutes.
1. او برای چندین دقیقه هشیاری خود را از دست داد.
2.He never regained consciousness after the accident.
2. او پس از آن تصادف هرگز هشیاریاش را بهدست نیاورد.
2
آگاهی
فهم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آگاهی
شعور
1.There's a growing consciousness about environmental issues among young people.
1. آگاهی رو به رشدی در میان جوانان درباره مشکلات زیستمحیطی وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
consciously
conscious
conscientious objector
conscientious
conscience
conscript
conscription
consecrate
consecrated
consecration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان