خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطیب
[اسم]
preacher
/ˈpriːtʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خطیب
واعظ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطیب
واعظ
1.a preacher famous for her inspiring sermons
1. خطیبی مشهور به خاطر خطابههای تاثیرگذارش
تصاویر
کلمات نزدیک
preach
pre-war
pre-university
pre-teen
pre-tax
preamble
prearrangement
precarious
precariously
precaution
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان