[صفت]

cheap

/tʃiːp/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cheaper] [حالت عالی: cheapest]

1 ارزان

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارزان نازل
مترادف و متضاد affordable inexpensive reasonable expensive
  • 1.Children and the elderly can get cheap tickets.
    1. کودکان و افراد سالخورده می‌توانند بلیط‌های ارزان بخرند.
  • 2.Food is usually cheaper in supermarkets.
    2. مواد غذایی معمولاً در سوپرمارکت‌ها ارزان‌تر هستند.
  • 3.I got a cheap flight at the last minute.
    3. من در آخرین لحظه یک پرواز ارزان به تورم خورد.
relatively cheap
نسبتاً ارزان
  • The equipment is relatively cheap and simple to use.
    تجهیزات نسبتاً ارزان و استفاده از آن آسان بود.
کاربرد صفت cheap به معنای ارزان
صفت cheap به معنای ارزان به چیزهایی اطلاق می‌گردد که قیمت و هزینه کمی داشته باشند. مثلا:
".Children and the elderly can get cheap tickets" (کودکان و افراد سالخورده می‌توانند بلیط‌های ارزان بخرند.)
"a cheap restaurant" (یک رستوران ارزان)

2 خسیس ناخن‌خشک

معادل ها در دیکشنری فارسی: ممسک
مترادف و متضاد mean generous
  • 1.Don't be so cheap!
    1. اینقدر خسیس نباش!
  • 2.My girlfriend is too cheap.
    2. دوست‌دخترم خیلی خسیس است.

3 بی‌کیفیت بی‌کلاس

disapproving
cheap perfume
عطر بی‌کیفیت

4 بی‌ارزش خوار، پست، فرومایه

معادل ها در دیکشنری فارسی: مبتذل
disapproving
  • 1.His treatment of her made her feel cheap.
    1. رفتار او باعث شد او احساس بی‌ارزش بودن کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان