Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ظرف
2 . جعبه فلزی یا چوبی بزرگ (مخصوص حمل بار)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
container
/kənˈteɪ.nər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ظرف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دبه
ظرف
مخزن
محفظه
a plastic drinks container
ظرف نوشیدنی پلاستیکی
an airtight container
یک ظرف کیپ
2
جعبه فلزی یا چوبی بزرگ (مخصوص حمل بار)
کانتینر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کانتینر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
contain
contagious
contact lens
contact
consumption
contaminate
contaminated
contamination
conte
contemplate
کلمات نزدیک
contain
contagious
contagion
contact lens
contact
containment
contaminate
contaminated
contamination
contemn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان