خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پایانی
2 . قطعی
3 . نهایی
4 . امتحان نهایی
5 . فینال (مسابقات)
[صفت]
final
/ˈfaɪnəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پایانی
آخرین، آخر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آخر
آخرین
پایانی
فینال
مترادف و متضاد
closing
finishing
last
first
initial
1.The final week of the term is rapidly approaching.
1. آخرین هفته ترم به سرعت نزدیک میشود.
final act
آخرین اقدام
his final act as party leader
آخرین اقدام او به عنوان رهبر حزب
final whistle
سوت آخر
The referee blew the final whistle.
داور سوت آخر را زد.
final test
امتحان پایان (ترم)
Jose was commended for his improvement in the final test.
"هوزه" به خاطر پیشرفتش در امتحان پایان (ترم) تحسین شد.
final stages
مراحل آخر
The project is in its final stages.
پروژه در مراحل آخرش است.
final say
حرف آخر
Who has the final say around here?
چه کسی حرف آخر را اینجا میزند؟
2
قطعی
مترادف و متضاد
absolute
irrevocable
unalterable
provisional
1.The judge’s decision is final!
1. تصمیم قاضی قطعی است!
3
نهایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازپسین
واپسین
نهایی
the final product/outcome
محصول/نتیجه نهایی
No one could have predicted the final outcome.
هیچکس نمیتوانست نتیجه نهایی را پیشبینی کند.
[اسم]
final
/ˈfaɪnəl/
قابل شمارش
4
امتحان نهایی
امتحان پایان ترم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتحان نهایی
informal
مترادف و متضاد
final exam
difficult finals
امتحانات نهایی دشوار
5
فینال (مسابقات)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسابقه نهایی
فینال
مترادف و متضاد
decider
final match
qualifier
to go through to the final
در فینال شرکت کردن
They will now go through to the final.
آنها اکنون در فینال شرکت خواهند کرد.
to make it to the finals
به فینال رسیدن
Her team made it to the finals.
تیم او به (مسابقه) فینال رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
fin de siècle
fin
filtrate
filthy
filth
final draft
final result
final score
finale
finalist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان