خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرسری
[صفت]
perfunctory
/pərˈfʌŋktəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more perfunctory]
[حالت عالی: most perfunctory]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرسری
با بی میلی، باری به هر جهت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرسری
باری به هر جهت
مترادف و متضاد
cursory
superficial
thorough
1.a perfunctory smile
1. یک لبخند سرسری
2.They only made a perfunctory effort.
2. آنها تنها با بی میلی تلاش کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
perfunctorily
perfumed
perfume
performing arts
performer
perhaps
perigee
peril
perilous
perilously
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان