خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صورتحساب
2 . بیانیه
3 . جمله
[اسم]
statement
/ˈsteɪtmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صورتحساب
فیش
1.My bank sends me monthly statements.
1. بانک من ماهانه صورتحساب برایم میفرستد.
2
بیانیه
اظهارات، گفته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابلاغیه
اظهار
اعلامیه
بیانیه
سخن
1.We were not surprised by their statement that the train services would be reduced.
1. ما از این گفته که خدمات قطار کاهش خواهد یافت، متعجب نشدیم.
statement on/about something
بیانیه درباره چیزی
the prime minister’s recent statements on Europe
بیانیههای اخیر نخستوزیر درباره اروپا
to make/issue a statement
بیانیه مطرح/صادر کردن
The candidate made a statement to the press.
کاندیدا بیانیهای را به مطبوعات مطرح کرد.
a formal/a public/a written/an official statement
یک بیانیه رسمی/عمومی/کتبی/رسمی
3
جمله
عبارت، گزاره
مترادف و متضاد
sentence
an affirmative statement
یک جمله مثبت
تصاویر
کلمات نزدیک
stately home
stately
stateless
statehood
stated
stateroom
states
stateside
statesman
statesmanlike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان