[اسم]

era

/ˈɪr.ə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوران عصر

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوران دوره زمانه عصر عهد قرن
مترادف و متضاد age epoch period times
  • 1.The fall of the Berlin wall marked the end of an era.
    1. سقوط دیوار برلین نشانگر پایان یک دوران بود.
  • 2.This is the start of a new era of peace and prosperity.
    2. این یک عصر جدید از صلح و آسایش است.
the Clinton era
دوران کلینتون
the post-war era
دوران پس از جنگ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان