Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گریه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to weep
/wiːp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wept]
[گذشته: wept]
[گذشته کامل: wept]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گریه کردن
اشک ریختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشک ریختن
زار زدن
گریه و زاری کردن
هقهق کردن
هایهای گریه کردن
مویه کردن
گریه کردن
گریستن
1.He wept for joy.
1. او از خوشحالی گریه کرد.
2.She started to weep.
2. او شروع به گریه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
weenie
weekly
weekender
weekend
weekday
weeping willow
weevil
weigh
weigh down
weigh on
کلمات نزدیک
weeknight
weekly
weekend
weekday
week-long
weeping willow
weepy
weevil
weigh
weigh down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان