Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گریه کردن
[فعل]
to weep
/wiːp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wept]
[گذشته: wept]
[گذشته کامل: wept]
صرف فعل
1
گریه کردن
اشک ریختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشک ریختن
زار زدن
گریه و زاری کردن
هقهق کردن
هایهای گریه کردن
مویه کردن
گریه کردن
گریستن
1.He wept for joy.
1. او از خوشحالی گریه کرد.
2.She started to weep.
2. او شروع به گریه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
weeknight
weekly
weekend
weekday
week-long
weeping willow
weepy
weevil
weigh
weigh down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان