خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حاوی بودن
[فعل]
to contain
/kənˈteɪn/
فعل گذرا
[گذشته: contained]
[گذشته: contained]
[گذشته کامل: contained]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حاوی بودن
در برداشتن، شامل بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاوی بودن
دربرداشتن
دربرگرفتن
مشتمل بودن
مترادف و متضاد
comprise
have
hold
include
to contain something
حاوی چیزی بودن
1. Does this drink contain alcohol?
1. آیا این نوشیدنی حاوی الکل است؟
2. that box is containing a diamond ring.
2. آن جعبه حاوی یک انگشتر الماس است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
contagious
contact lens
contact
consumption
consummately
container
contaminate
contaminated
contamination
conte
کلمات نزدیک
contagious
contagion
contact lens
contact
consumptive
container
containment
contaminate
contaminated
contamination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان