1 . به تدریج
[قید]

gradually

/ˈgræʤuəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
  • 1.She gradually began to realize that he wasn't telling her the truth.
    1. او به تدریج متوجه شد که او حقیقت را به او نمی‌گفته است.
  • 2.The bay has gradually deteriorated over the years.
    2. آن خلیج در طول سالها به تدریج فرسوده شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان