خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به تدریج
[قید]
gradually
/ˈgræʤuəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به تدریج
رفته رفته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آهسته آهسته
اندکاندک
به تدریج
تدریجا
خردخرد
یواشیواش
رفته رفته
نرمنرمک
بهمرور
متدرجا
گام به گام
کم کم
مترادف و متضاد
slowly
1.She gradually began to realize that he wasn't telling her the truth.
1. او به تدریج متوجه شد که او حقیقت را به او نمیگفته است.
2.The bay has gradually deteriorated over the years.
2. آن خلیج در طول سالها به تدریج فرسوده شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
gradual increase
gradual
gradient
grader
graded
graduate
graduate from college
graduate school
graduate student
graduated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان